تزریق سریالی غم در جامعه

بهترین زمان برای دیدن سریال در کنار اعضای خانواده، ساعت 9شب به بعد است که در بیشتر خانواده ها این امکان محقق می شود تا اعضای خانواده در کنار یکدیگر بنشینند و با هم خوش بگذرانند. این روزها سریال «سایه بان»، هر شب در ساعت 21:30 از شبکه دو و سریال «محکومین» هر شب در ساعت 22:15 از شبکه یک پخش می شوند.دو سریالی که بی نهایت تلخ و پر از اتفاقات ناراحت کننده است به حدی که انسان دوست دارد بعد از دیدن هر قسمت، به حال یکی از شخصیت های فیلم گریه کند و زار بزند! به همین بهانه، نگاهی روان شناسانه خواهیم داشت به دلایل تمایل تهیه کنندگان ایرانی به ساخت چنین سریال هایی و تاثیرات روان شناسانه این سریال ها بر روی روان مردم.
تولید غم به بهانه سرگرمی! برنامه های تلویزیونی به عنوان پرمخاطب ترین رسانه ارتباط جمعی از جمله عواملی هستند که در شکل گیری هنجارها و ویژگی های فرهنگی جامعه نقش به سزایی ایفا می کنند و درصدر پربیننده ترین و تاثیرگذارترین این برنامه ها، سریال ها و مجموعه های تلویزیونی هستند. آن چه امروز دغدغه صاحب نظران علوم اجتماعی و رفتاری است، نوع پیام و الگوهای ارائه شده در این گونه سریال هاست که در حکم نهادهای اثرگذار و غیر رسمی آموزشی نقش ایفا می کنند. متاسفانه در سریال های صدا و سیما در چند دهه اخیر شاهد نوعی رویکرد تخصصی و حرفه ای «غم پروری» توسط تولیدکنندگان این گونه برنامه ها هستیم که بدون توجه به عواقب وخیم و جبران ناپذیری که بر جامعه می گذارند، به طور مداوم به بهانه سرگرم کردن مردم دست به تولید این برنامه ها می زنند. پدیده «یانگوم گرایی» ! روند تولید درام از چند دهه پیش با پخش سریال شاخص «سال های دور از خانه» شروع شده و با تراژدی هایی از جمله «پس از باران»، «زیر تیغ»، «یانگوم»، «ستایش» و... ادامه یافته و هم اکنون نیز در شبکه های مختلف مجموعه های تلویزیونی با این مضمون در حال پخش هستند. به همین دلیل اگر بخواهیم برای این پدیده اسمی انتخاب کنیم، مسلما بهترین عنوان «یانگوم گرایی» است. درغالب این سریال ها در قسمت های اول یا دوم همه چیز خوب است تا این که یک یا چند فرد مظلوم و ستمدیده که از طبقات پایین اقتصادی هستند، در طول زندگی خود دچار حوادث و اتفاقات تمام نشدنی بسیار تلخ و تراژیک می شوند و تا اواخر فیلم بدبختی آن ها ادامه می یابد تا این که در قسمت پایانی به رستگاری می رسند و بسته به نوع فیلم اتفاقات خوب در انتها یا نشان داده نمی شود یا حداکثر در قسمت پایانی و بسیار کوتاه نمایش داده می شود. با این حال، شاخصه اصلی این گونه فیلم ها نشان دادن تمام و کمال اتفاقات تلخ از جمله مراسم تدفین عزیزان، طلاق، جدایی از خانواده، زندانی شدن و غیره است. آیا تماشاکردن غم تاثیرات مثبت هم دارد؟ «سیلویا نوبلاخ»، استادیار ارتباطات دانشگاه اوهایو در مطالعه جدید خود به این نتیجه رسید، افرادی که به تماشای فیلم های غمگین با موضوعات مربوط به عشق جاویدان می پردازند به یاد روابط و افراد مورد علاقه زندگی خود می افتند و در آخر احساس خوشحالی بیشتری تجربه می کنند. نتایج پژوهشی دیگر نشان می دهد که تماشای یک فیلم تراژیک، موجب ترشح مسکن های طبیعی از جمله آندروفین در بدن می شود که باعث افزایش آستانه درد شده و افراد درد را کمتر درک خواهند کرد. این افراد با دیدن افراد مظلوم همذات پنداری کرده و به دلیل مهر و محبتی که در دل شان هست، احساس همدلی و کمک به هم نوع در آن ها افزایش می یابد. آسیب های روان شناختی دیدن سریال های غمناک با این وجود نمی توان گفت که ساختن و تماشا کردن سریال های ناراحت کننده، تاثیر سازنده ای بر افراد می گذارد چرا که تحقیقات گفته شده اولا در فرهنگ متفاوتی از فرهنگ ایران انجام شده و دوم درباره فیلم های سینمایی هستند و برای سریال های طولانی تلویزیونی قابل تعمیم نیستند. بنابراین در ادامه به بررسی تاثیرات مخرب به تماشا در آوردن اندوه در جامعه می پردازیم. ورود ویروس مهلک «غم» به بدن مفهوم سرایت هیجانی (emotional contagion) در روان شناسی اشاره دارد به این که هیجانات درمیان افراد یک جامعه مانند یک ویروس قوی پخش می شوند، به این معنی که افراد هیجان و احساسی را که توسط رسانه پخش می شود به طور ناهوشیار دریافت می کنند و حتی به دیگران نیز انتقال می دهند. درواقع ما هر آن چه بکاریم را درو خواهیم کرد. اگر فیلم های ناراحت کننده و غمناک پخش شود، افراد بیشتر این هیجانات را در زندگی شخصی خود تجربه خواهند کرد و برعکس اگر در سریال ها احساس شادی، نشاط و امید نمایش داده شود افراد جامعه شادتر خواهند بود. با نگاهی دقیق تر در می یابیم که روند به نمایش گذاشتن مجموعه های تلویزیونی سیاه و پرتعداد در ایران یکی از دلایلی است که مردم جامعه ما در نشان دادن غم و ناراحتی استادند ولی وقتی نوبت به شادی و خوشحالی می رسد بسیار ضعیف عمل می کنند. ترویج به انجام کارهای خلاف وقتی کودکان از حضور در بیمارستان یا دیدن دکتر ترس دارند، در واقع آن ها از مکان بیمارستان یا شخص دکتر نمی ترسند بلکه از درد ناشی از آمپول که قبلا آن را تجربه کردند، واهمه دارند. حال کودک هنگام دیدن دکتر یا استشمام بوی الکل موجود در بیمارستان دردی را که قبلا تجربه کرده تداعی می کند. به این پدیده در روان شناسی رفتارگرایی «شرطی سازی» می گویند. یکی از توجیه های تولیدکنندگان سریال های غمگین این است که آن ها می خواهند معنویت و رفتارهای خوب افراد مظلوم فیلم های خود را به موفقیت نهایی آن ها شرطی سازی کنند ولی در عمل از آن جایی که پیروزی افراد خوش طینت و ستم دیده در انتهای فیلم به صورت بسیار کوتاه در قسمت پایانی نشان داده می شود (یا اصلا نشان داده نمی شود)، نتیجه برعکس می شود. از آن جایی که نقش های مثبت فیلم ها افراد فقیر و بی پول هستند و نقش های منفی اصولا ثروتمند و پولدار، بنابراین مردم با دیدن این گونه فیلم ها به صورت کاملا ناهوشیارانه رفتارهای مخرب مانند شرارت، دروغ، جنایت، پرخاشگری، خیانت و... را با ماشین خوب، پول، لذت، رفاه، لباس های شیک و... تداعی می کنند. بی انگیزه شدن برای خوب بودن از سوی دیگر رفتارهای خوب از جمله صداقت، انسان دوستی، تلاش، اخلاقیات و... را با بدبختی و فلاکت، بی پولی و فقر، زجر، گریه و... تداعی می کنند و میان آن ها رابطه برقرار می کنند. به زبان ساده تر فرد نوجوان با دیدن سیگار کشیدن یک هنرپیشه در نقش فرد پولدار در ماشین بنز و... بین آن ها ارتباط برقرار می کند و به احتمال زیاد بدون آن که بفهمد به سمت سیگار کشیدن می رود. از طرف دیگر هنگامی که  داستان سریال به طور مثال، یک رفتار اخلاق مدارانه را با فلاکت و زجرهای هنرپیشه فیلم پیوند می دهد، مخاطب نوجوان دیگر کمتر تمایلی به آن پیدا می کند. بنابراین به خانواده ها اکیدا توصیه می شود سریال هایی که مشخصات گفته شده را دارند به هیچ وجه در حضور کودکان و نوجوانان تماشا نکنند. سخنی خطاب به تولیدکنندگان سریال های غمناک اگر فکر می کنید سریال های غمناک بیننده بیشتری دارند در اشتباهید. ممکن است سریال هایی با چنین مضمونی قبلا تولید شده و بیننده زیادی داشته ولی دلیل آن می تواند ناچاری خانواده ها و نبود گزینه های دیگر باشد. به این نکته دقت کنید که اگر این سریال ها همزمان با مجموعه های کمدی و شادی آور همچون خندوانه یا لیسانسه ها پخش شود، ممکن است به طور کامل بیننده خود را از دست بدهند. پس به راحتی می توان نتیجه گرفت که مردم بیشتر دوست دارند شادی ببینند تا غم.